هوالجمیل
عرفان در هزارهی سوم
حکومتها عارفهای رسمی را دوست دارند و حتی مریدشان میشوند چون کاری به کار سیاست و آنها ندارند.
عارف واقعی دکان و دستک ندارد.
وقتی از یک گل لذت میبری و تمام سلولهایت پر از عشق به خالق آن میشود، عارفی.
عرفان یعنی شناخت، هیچکس نمیتواند کاملاَ خودش و هستی را بشناسد پس هیچکس عارف کامل نیست و همه تا اندازهای خود و هستی را میشناسند یعنی همه در حد خودشان عارفند و باید روزانه یک قدم در این معرفت پیش بروند.
عرفان یعنی شناخت وجود، رضایت از وجود، به هدر ندادن وجود، عشق به وجود، بهره بردن از وجود، و حل شدن در وجود.
آزادگی یعنی پایبند بودن به رعایت حقوق فرد و جامعه. عرفان یعنی آزادگی و
اومانیسم بر اصالت انسان تکیه دارد، اگزیستانسیالیسم بر اصالت وجود، سوسیالیزم بر اصالت جامعه، و لیبرالیزم بر آزادی بی قید و شرط انسان ولی عرفان بر اصالت «خدا» تکیه دارد و همه چیز را در مدار حق تعریف میکند.
عرفانی که انسانها را از جامعه منزوی میکند و آنها را نسبت به سرنوشت خود بیتفاوت مینماید دستاویزی است برای حکومت شیطان و شیطان صفتها.
عرفان یعنی حق شناسی، حق در بین مخلوقاتش است، و مخلوقاتش بخاطر جانی که به آنها داده حق حیات و لذت بردن از آن دارند. لذا دفاع از حق ایجاب میکند که عارف همیشه در صحنههای نبرد حق علیه باطل باشد و خود را عاشقانه فدای حق و حقیقت کند.
عرفان ، صحنهی دائمی نبرد خیر و شر است. انسان و شیطان همیشه در نبردند و عارف باید فرماندهی این عملیات همیشگی را بعهده داشته باشد.
عرفان ترکیبی است از عشق و تنفر. کسی که عاشق یک گل است نمی تواند نسبت به گلچین متنفر نباشد و فریاد نزند و خود را فدای معشوقش نکند. وعارف چون ادعا دارد که عاشق هستی است نمی تواند (و نباید) نسبت به تخریب و آلودن هستی که انسان گل سر سبد آن است بیتفاوت و ساکت باشد.
عرفان و اخلاق و فلسفه با هم شباهتها و تفاوتهائی دارند که بعداَ به آنها میپردازیم.
عرفان یعنی تحقیق ، تفکر، تدبر، تعقل و تذکر دائمی، واین از دستورات مؤکد قرآن کریم است.
عرفان تنها راه نجات جامعه بشری است کمااینکه علاقه به آن در بین تمام ملتها مشاهده میشود. لذا هزارهی سوم را باید عصر تجلی عرفان اجتماعی و اجتماع عرفانی بدانیم و در این راه تلاش کنیم.
والسلام - محمد حسین صادقی